تعریف کار فرهنگی

من یک وقت گفتم، اگر بنیاد شهید، جسم و روح را معادل می داند، باید

نصف امکاناتش را در اختیار روح- یعنی کار فرهنگی- بگذارد. البته کار

فرهنگی، فقط درست دادن و گفتن نیست. گاهش شما به یک نفر قرصی

می دهید، یا در دهان کسی لقمه ای می گذارید. این کار، فرهنگی

است. وقتی که صحبت از کار فرهنگی می‌شود، ذهنتان فورا به سمت

مجله و روزنامه و امثال اینها نرود.

نه، کار این خانم هم فرهنگی است. کاری که ایشان در بیمارستان

می‌کنند، به نظر من خیلی اوقات، حتی ممکن است فرهنگی‌تر از کتابی

باشد که ما به دست یک نفر می‌دهیم. کار فرهنگی را درست لخت کنیم

و بفهمیم یعنی چه... 

کار فرهنگی، آن چیزی نیست که لباس فرهنگی دارد. لباس فرهنگی،

یعنی نوشته و کاغذ و قلم و امثال اینها. این، فرهنگ می‌شود؛

اما کار فرهنگی نیست. کار فرهنگی،یعنی روح فرهنگی در آن باشد،

یک حرکت فرهنگی باشد، رشد بدهد و فعل و انفعال را در ذهن و مغز

و جان و عواطف انسان به وجود آورد. اگر شما مدرسه درست کردید،

من این مدرسه در روح کودکی که هدف و آماج کار تبلیغی شماست،

اثر مثبت نگذاشت،‌ این کار چیست؟ می‌توانید ادعا کنید که کار

فرهنگی است؟ نه،‌ این، ضدفرهنگی است. می خواهم حساسیت

قضیه را توجه بکنید


(بیانات در دیدار با قائم مقام و مسئولان بخش‌های

مختلف بنیاد شهید انقلاب اسلامی 23/10/1369).


فراموش نکنید که مسأله‌ی فرهنگی، مسأله‌ی خیلی مهمی است.

همه‌ی این کارها یک طرف، فرهنگ هم یک طرف. اگر ما به یک نفر

کمکی بکنیم، اما همانطور که به او کمک می‌کنیم، بگوییم: بگیر

زهرمارت کن! آیا او با ما دوست می‌شود یا دشمن؟ ممکن است

اول بگوید: آقا خیلی ممنون،‌ نوکرت هم هستم؛ اما در دلش

می‌گوید مرده شوی شکلت را ببرند،‌ خودت زهرمار کن! یک

وقت هم هست که می روید و می گویید قربانت بروم، من که

نتوانستم به تو خدمتی بکنم، شرمنده ی تو هستم، چه کار

کنم؟ ان شاءالله خدا به هردومان کمک کند. آیا او با شما

دوست می‌شود یا دشمن؟ من نمی گویم شما زبانی کار

کنید. نه،‌ باید عملی کار کنید. بنیاد باید عملی کار بکند؛

اما کار فرهنگی را این طوری تشبیه کنید.


(بیانات در دیدار مسئولان بنیاد مستضعفان و جانبازان انقلاب اسلامی 24/07/1369).

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.